اشعار ولي اله بايبوردي

در قالب : غزل ،رباعي، مثنوي و ...

عُجب داري دنيوي را صاحبي

۲ بازديد


گر تكبّر همچو طاووسي دلا
جلوه آرا خود نمايي بين ما

عُجب داري دنيوي را صاحبي
بگذري بگذار را كن يادها

خوش به حالت غرفه اي را صاحبي

۱ بازديد

 

خوش به حالت غرفه اي را صاحبي
ظاهري از باطنش رؤيت همي

غرفه ها در جنّتي باشد بنام
ساكنانش اهل ذكري اي رهي

به ذكري الهي چنان مُشتغل

۶ بازديد

 

خدا را كند ياد هر آدمي
خوشا آدمي با هم او همدمي

به ذكري الهي چنان مُشتغل
نه غافل ز ذكري كه حتّي دمي

راه پيدا چون به پيرامون نگاه

۶ بازديد

 

گر بخواهي دين نگرداني تباه
بهتر آن باشد كه تركي از گناه

با عمل احكام ديني اي بشر
راه پيدا چون به پيرامون نگاه

ده مرا يادي خطاب آمد چنين

۵ بازديد

 

كرد عرضي بر خدا موسي دلا
من چه كاري با تو گردم آشنا

ده مرا يادي خطاب آمد چنين
هر كجا از كلمه توحيد دور لا

گر شكستي توبه را باري دگر

۶ بازديد

 

اشك ريزي چون كه خوفي از خدا
توبه بابي گر گنهكاري گشا

گر شكستي توبه را باري دگر
بازگشتي كن به خشنودي رضا

به هر شغلي رعايت حق ناسي

۶ بازديد


گذر ايام شد خياط خوابي
بديدش محشري صحرا هراسي

چه حادث در ميان محشر خدايا
صدا در هم چه غوغا گشته پيدا

ز فرط تشنگي فرياد مردم
هويدا شد چه غوغا بود آن دم

در آن حالي بديدش يك علم را
ميان خلقي چه علت گشته بر پا

بگفتند اين علم بر پا از آنت
به زينت جامه هايي پاره آيت

تداعي سرقتي كردي تو جانا
طلبكاران طلب آن جامه ها را

درون آتش چو حس كردش خودي را
بشد بيدار از خوابي چه گويا

چنين عهدي بكردش سرقتي لا
كه چندين بار بودش توبه اي را

به شاگردش بگفتش هر زماني
چو ديدي جامه اي از خلق هايي

چو بردارم بگو استا علم را
تو را كاري نباشد گر چه كالا

كه روزي ترمه كشميري كه بود شال
بياوردند تا دوزد به منوال

قراري بود سرداري بدوزد
كه غالب شد طمع قدري بدزدد

از آن كم ترمه شالي حد كلاهي
شنيدش آن علم را كرد آهي

كني بس گفته را گويي علم را
چه بايد توبه اي بايد به هر جا

امانت مردمي را لا خيانت
خيانت هر كه را باشد جنايت

رعايت حقّ ناسي را كني هان
ادا ديني كني هر لحظه شادان

خوشا فردي حلالي كسب دارد
كه از كسبي حلالي دشت خواهد

حكايت گفته شد پندي شما را
پذيرا پند را سودي عطايا

به هر شغلي رعايت حقّ ناسي
ز خالق خواه هر چيزي كه خواهي 

ذكري تو بخوان ثواب باشد ز اله

۶ بازديد

 

تسبيح تمامي عرشيان شد دلخواه
ذكري تو بخوان ثواب باشد ز اله

صد ساله گنه شود به يك باري محو
لا حول ولا قوة الّا بالله

جان پناهم باش از آتش عذاب

۶ بازديد

 

هفت باري هر كسي گويد دلا
هر زمان از روز خالق را ندا

جان پناهم باش از آتش عذاب
آتش از او دور گردد هر كجا

من هم او را ياد در بين ملك

۵ بازديد

 

هر كسي من را كند يادي دلا
در ميان خلق اجتماعي يادها

من هم او را ياد در بين ملك
تا سماوي با هم اويي آشنا