از آن روزي شدم چون آفرينش

در قالب : غزل ،رباعي، مثنوي و ...

از آن روزي شدم چون آفرينش

۲ بازديد

 

بكرد عرضي چنين موسي خدا را
برايم كن عيان آن خلق زيبا

به اخلاصي تو را ذكري خدايا
خطاب آمد روي آن جا كه دريا

به جايي رو برايت امر موسا
همان جا ساحلي بيني ز دريا

درختي ديد رويش آشياني
كه مرغي رو درختي را بياني

ز احوالات مرغي بازجويي
كه با او لحظه هايي گفتگويي

از آن روزي شدم چون آفرينش
خدا را ذكر گويي ها به بينش

به يك ذكري هزاران ذكر آني
چنان نشري چو هر يك شاخه هايي

بپرسيدش از او موسي كه مرغا
چه چيزي آرزو در دار دنيا

ندارم آرزويي جز يكي را
كه نوشم قطره اي از آب دريا

ز گفتارش چنان حيرت شگفتا
برايش گفت موسي اي كه زيبا

ميان منقار و آبي بُعدها لا
چه علّت گو برايم اي كه دانا

به خاطر آن نه دور از لذّتي ذكر
چو نوشم آب را دوري مرا فكر

چو خالص ذكر مرغي گشت پيدا
به سر خود زد دو دستش را كه موسا

عيان كردي حقيقت را برايم
بيان عاجز ز ذكرت اي خدايم


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد